فقط به خاطر خودم

سلام لیلا با گریه های بلندبلند برات, می نویسم,؛   من گم شده ام هرچه بگردی خبری نیستجز این دو سه تا شعر که گفتم اثری نیستیک بار نشستم به تو چیزی بنویسمدیدم به عزیزان گله کردن هنری نیستدلگیرم از این شهر پ فقط به خاطر خودم...

و چه بی ذوقِ جهانی که

مرا با تو ندید...‌

#محمدعلی‌بهمنی

فقط به خاطر خودم...

جان‌ عاشق‌ یک‌ طرف

یک‌ موی‌ لیلا, یک‌ طرف

کوچه‌ی‌ محبوب‌ یک‌ سو

کلّ‌ دنیا‌ یک‌ طرف

گردنم‌ کج‌ می‌شود،

یک‌ شهر می‌ریزد‌ به‌ هم

تا که‌ می‌ریزد چنین آن زلف‌ زیبا‌ یک‌ طرف

فقط به خاطر خودم...

هیچگاه هیچ چیز مثلِ اولین, بار نمی‌شود،

اولین, بار که می‌بوسی،

اولین, بار که دوست داری،

اولین, بار که یکی همه‌ات شده،

بعد از اولین, بارها همیشه سایه‌یِ گذشته را همراهت داری،

سایه‌ای که طعمِ بوسه را گس می‌کند،

که بعد از دوستت دارم شنیدن ترس تویِ رگهایت می‌ریزد؛

بعد از اولین, بار یکی همه‌ات نمی‌شود،

یکی می‌شود همه‌ات منهایِ بخشی که اولین‌ات با خودش برده،

پیشِ بوسه‌هایش، پیشِ دوستت دارم‌های گفته و ادامه نداشته‌اش، پیش نبودنش...

فقط به خاطر خودم...

سلام لیلا.

سلام حال دلم حال و روز بچه ای هستش که مادرش فراموشش کرده و رفته دنبال کار دیگه...

حال و روزم حال و روز گریه است...

 

شماره, کارتت,م اشتباهه,.

فقط به خاطر خودم...

دیروز که زنگ زدم وقتی صدات رو شنیدم انگار بعد از یه خستگی چند ساله به استراحت گاه خوب و خنک رسیده باشم...

چقدر صدات ارومم میکنه

فقط به خاطر خودم...

عسل بانو, 

هنوزم پیش مایی

اگرچه دست تو، تو دست من نیست

هنوزم باتوام تا آخرین شعر

نگو وقتی واسه عاشق شدن نیست

حالا هرجا که هستی باورم کن

بدون با یاد تو تنهاترینم

هنوزم زیر رگبار ستاره

کنار خاطرات تو می شینم

لیلای گلم دوستت دارم..

فقط به خاطر خودم...

سلام لیلای من! صبح پنج شنبه ات بخیر. همون پنج شنبه ای که رأس ساعت 10 قرار ما بود. من، تو، خونه حیاط دار، گلهای لب پله و .... آخرین باری که دیدمت یعنی حدودا دو هفته پیش وقتی نگاهت, توی نگاهم گره خورد، و فقط به خاطر خودم...

بی تو در خلوت خود شب

همه شب بیدارم..

آه ای خفته که من چشم به راهت دارم..

چشم به راهتم هنوز...

فقط به خاطر خودم...

سلام لیلای من! دلتنگی و دوریت این روزها بواسطه گریه و ناله امونم و برید.  امروز دل و به دریا زدم به هوای روزای باتو بودن زیر بارون گفتم میام ببینمت. تو مسیر از مترو تا پیش تو من و خیابون خیس، برگای خی فقط به خاطر خودم...

ﭼﻮﻥ میوه ی ﺳﺮﻣﺎ ﺯﺩﻩ ﺩﺭ ﻧﺸﺌﻪ ی ﺧﺎﻣﯽ

ﭘﮋﻣﺮﺩﻩ ﺷﺪیم ﻭ ﺑﻪ ﺭسیدﻥ ﻧﺮسیدیم ...!

فقط به خاطر خودم...

باران, بزندمن بنویسمتو نباشی؟ باران, بزندقهوه بنوشمتو نباشی؟ باران, بزندتلخ بِگِریَمدر حسرت چشمانِ تومن باز بمیرم و نباشی؟ باران, بزندخیس شومچتر نباشی؟ باران, بزندغم بنوازدتو نباشی؟ باران, بزنداز غصه بمیرم و نبا فقط به خاطر خودم...